دردانه جان

دومین جمعه دی ماه

۲۲هفته و ۷روزه که مهمون دلم شدی جان جانانم، روز به روز بیشتر عاشق خودت و حرکاتت میشم و اگه ساعتی حرکتت رو حس نکنم، دل نگرونت میشم جان دل مادر. دیروز واسه اولین بار توو سال ۹۷ اینجا برف اومد و چقدرررررر دلم میخواست که کنارم بودی و میبردمت تا بهت نشون بدم که برف چی هست و بازی کردن باهاش چه حس قشنگی به آدم میده. اینم عکسی که بابایی از پشت پنجره گرفته واسمون، آخه مامانی دیروز موقع باریدن برف شیفت بود و نمیتونست بره بیرون فردا میخوام برم پیش دکتر تا بازم شاهد وروجک بازیات باشم و از سلامتیت مطمئن بشم منتظرم تا اون حرکتاتو ببینم و کلیییییییی قربون صدقه ت برم و قند توو دلم آب بشه😊😊😊😊...
14 دی 1397

دلبرانه مادر و پسری

چند وقتیه که حرکتاتو حس میکنم جان جانانم همین حرکاتته که بهم انرژی میده واسه تحمل این روزا تا اردیبهشت ماه اولین حسی که بهم دادی، نبض زیر دلم بود، اولاش فکر میکردم نبض خودمه ولی وقتی ادامه دار شد، مطمئن شدم که خود وروجکتی و از اون روز روو ابرا بودم . از بعد اون هم  تکون خوردنات مثل حرکت ماهی توی دلم بود، اولش ماهی کوچولوی توو دلم بودی و کم کم با بزرگ شدنت حرکاتتم بیشتر و محکم تر شده و هرباررررر بیشتر از قبل توو دلم قربون صدقه ت میرم و کیف میکنم. قررررربون دستا و پاهای کوچولوت برم مننننن ❤❤❤❤
3 دی 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دردانه جان می باشد